شهادت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها - درب نیم سوخته

چرا امیرالمؤمنین به پیشنهاد بیعت با عباس بن مطلب (بزرگ قبیله ی بنی هاشم) و ابوسفیان (بزرگ قبیله ی بنی امیه) دست رد زدند؟

بعد از کارشکنی های نخبگان، عدّه ای نیز به هر دلیلی دور رقیب این جریان سیاسی جمع شدند و خواستند با آقا امیرالمؤمنین بیعت کنند که ایشان با آنها بیعت نکرد به خاطر:

1. احترام به جنازه ی پیامبر: چرا که امیرالمؤمنین مانند سران فتنه از مهاجرین و انصار نبود که بخواهد پیامبر را با آن همه شأن رها کند و به مظاهر دنیایی مشغول شود.[1]

2. عمل کردن به وصیت رسول الله(که بعد از تجهیز من ، ردا بر دوش مکن و از منزل خارج مشو تا این قرآن (یعنی قرآنی که با شأن نزول است و به عبارتی قرآن بیانی )را جمع آوری کنی.)[2]

3. حفظ اقلیت شیعه و بنی هاشم چرا که یارای مقابله با اکثریّت را نداشتند و از بین می‌رفتند.

4. پرهیز از اتهام که ایشان ریاست طلب است و دور از شأنشان می باشد.

5. پرهیز از قبیله گرایی و تعصب حزبی. ( امام نمی خواست که ولایت شرعی خود را با وزن کشی قبیله ای و تعصبات خونی از ابوبکر باز پس گیرد.)

6. وحدت مسلمین و جلوگیری از فتنه ی داخلی

7. در خطر بودن موجودیت اسلام، چرا که امکان داشت مرتدّین و امپراتور روم از این فرصت استفاده کنند.

خلاصه ی مطلب: گروه انحرافی با زَر، زور و تزویر توانستند حکومت را غصب کنند، به عبارتی از هر شیوه ی شیطانی برای کسب قدرت که می توانستند استفاده کردند و رقیبشان کریم و جوانمردتر از این حرف ها بود که بخواهد از هر روشی برای پس گیری قدرت اقدام کن و افق دید ایشان بالاتر از این چند روزه بود و اصل برایش حکومت اسلامی بود و نکته مهمتر این بود که مردم باید به بلوغ سیاسی و دینی می رسیدند که ولی امرشان را تنها نمی گذاشتند و حمایتش می کردند.


[1] از طرفی رقیب هم منتظر یک ایراد بود و یا می توان گفت منتظر بود که ایشان جنازه رسول خدا را رها کند و خودشان تشییع را مصادره به مطلوب کنند؛ به هر حال آنها دارای رسانه ای شیطانی و قوی بودند و عقل مردم هم به دست صاحبان و اربابانشان بود.

[2] هر جند بعد از جمع آوری، ابوبکر آن را نپذیرفت.