زندگی نامۀ آیة الله بهجت
ولادت
آیتاللهالعظمی محمدتقی بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانوادهای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نامگذاری حضرت آیت الله بهجت، خاطره ای شیرینی که از نزدیکان ایشان نقل شده است که ذکر آن در این مجال سودمند است: پدر آیت الله بهجت در سن حدود هفده سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود. در آن حال ناگهان صدایی شنید که گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید؛ زیرا ایشان پدر محمد تقی است.»
تا این که با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته؛ اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و کاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش محمدمهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سوم را خدا به او عطا می کند، اسمش را «محمد حسین» می گذارد. هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد و وی را «محمد تقی» نام می نهد؛ ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا این که سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمد تقی» نام می گذارد، و بدین سان نام آیت الله بهجت مشخص می شود.
کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت(ع) به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
آری آیت الله بهجت در کودکی در تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت(ع) به ویژه سید الشهدا(ع) رشد یافته بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن محافل پرورش یافت. از همان کودکی از بازی های کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فراوانی به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
تحصیلات:
تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه فومن به پایان برد و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینی پرداخت. به هرحال، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیاورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامی که تقریباً 14 سال از عمر شریفش میگذشت به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت گزید.
بدین سان، آیتالله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی میماند و از فیوضات سید الشهداء علیهالسلام استفاده نموده و به تهذیب نفس میپردازد و در طی این مدت بخش معظمی از کتابهای فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر میخواند.
افزون بر این، ایشان از محضر آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ محمد کاظم شیرازى(ره)، صاحب حاشیه بر مکاسب و در حوزه علوم عقلى، کتاب«الاشارات و التنبیهات» و «اسفار» را نزد آیت الله سید حسین بادکوبهاى(ره) فرا گرفت و در زمان شاگردی به تدریس سطوح عالى پرداخت و در تألیف کتاب«سفینهالبحار» محدث کبیر، حاج شیخ عباس قمى(ره) را یاری کرد.
با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده؛ بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را در جست و جوی مردان الهی و اولیای برجسته می کشاند.
در سال 1352ه.ق. برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف میگردد و قسمتهای پایانی سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیتالله آقا شیخ مرتضی طالقانی به پایان میرساند. با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا میداشته است.
یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید: در سال های متمادی که در درس ایشان شرکت می جویم، هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود، حضرت آیت الله نایینی(ره) فرمود:«من در ایام نوجانی در نماز جماعت ایشان شرکت می نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می کردم.»
در زمینه تهذیب نفس در زادگاهش(فومن) از کودکى محضر عالم بزرگوار «سعیدى» و درکربلا از برخى علماى دیگر بهره برد تا این که در نجف اشرف در سن حدود هجده سالگی با آیت حق، سید علی آقای قاضى(ره) آشنا شد و گمشده خویش را در وجود ایشان یافت. از آن پس در سلک شاگردان اخلاقى ـ عرفانى ایشان درآمد.
هجرت
در سال ۱۳۶۴ هـ ق موافق با ۱۳۲۴ هـ ش با قلبى صیقل یافته از معنویت و سینه اى مالامال از عشق به حضرت حق و با کوله بارى از علم و کمال راهی سرزمین خویش شد و در زادگاهش تشکیل خانواده داد و در حالى که آماده بازگشت به نجف اشرف بود، هنگام عبور از قم، در زمانى که هنوز چندین ماه از مهاجرت حضرت آیت الله بروجردى(ره) به قم نگذشته بود، موقتاً مقیم شد و خبر رحلت اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف را یکى پس از دیگرى مىشنود، از این رو در شهر مقدس قم رحل اقامت مىافکند.
حضرت آیت الله بهجت پس از ورود به قم، خدمت آیات عظام کوه کمرهاى حضور یافت و در بین شاگردان درخشید همچنین در درس حضرت آیت الله بروجردی همچون دیگر شاگردان برجسته اش حضرات آیات امام خمینی(ره)، گلپایگانی(ره) و… حاضر شد.
آیت الله مصباح در این باره می فرمایند: «آیت الله بهجت از همان زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی(ره) در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته و از مُستَشکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولاً استادانی که درس خارج می گویند، در میان شاگردانشان یکی دو سه نفر هستند که ضمن این که بیش از همه مطالب را ضبط می کنند، احیاناً اشکالاتی به نظرشان می رسد که مطرح و پیگیری می کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمی تر و نیاز به غور و بررسی بیشتری دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیتی را در درس مرحوم آیت الله بروجردی داشتند
استادان بر جسته فقه و اصول
آیتالله بهجت پس از اتمام دوره سطح و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیاء عراقی(ره)، و میرزای نائینی(ره)، به حوزه گرانقدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره)، معروف به کمپانی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهرهها برد».
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی درباره استفاده آیتالله بهجت از استادان خود می گوید: «در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی- که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود- استفاده کرده، و در اصول از مرحوم آقای نائینی، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفادههای جنبی دیگر».
سیر و سلوک وعرفان
آیتالله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همّت گمارده، و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی بر آمده و به وجود آیت الله قاضی که در نجف بوده پی میبرد. پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش آیتالله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفادههای اخلاقی مینماید.
آیتالله مصباح در این باره میگوید: «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند، چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل میکردند و بعد نمونههایش را ما در رفتار خود ایشان میدیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است».
همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده مینموده، تا اینکه در سُلک شاگردان حضرت آیتالله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر میآید و در سن 18 سالگی به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیتالله سید علی آقای قاضی بار مییابد و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار میگیرد و در عنفوان جوانی چندان مراحل عرفان را سپری میکند که غبطه دیگران را بر میانگیزد.
به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متأسفانه در عصر ما کمتر این نمونهها را مشاهده میکنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیشتر در حرمها این عبادتها را انجام میدادند حالا در خانههایشان انجام میدهند، ولی میشود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تأسف است.
یکی دیگر از شاگردان حضرت آیت الله بهجت، حجت الاسلام و المسلمین آقای تهرانی، جریان یادشده را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت نقل می کند: «شخصی در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیر(ع) در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی را می خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود، ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام می دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور که بنده به یاد دارم) در حرم (اعّم از نزدیک ضریح مطهّر، و رواق های اطراف) دعای ابوحمزه را در دعای نماز وتر خود قرائت می کنند.»
فلسفه
حضرت آیت الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملاصدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسن بادکوبه ای فرا گرفته است.
تدریس
آیت الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، کمپانی و شیرازی حضور می یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می کرد.
پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می دادند. درباره تدریس خارج فقه ایشان نیز در مجموع می توان گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به سبب شهرت گریزی غالباً در منزل تدریس کرده است و فضلای گران قدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده اند.
محل تدریس درس خارج ایشان ابتدا در حجره های مدارس و بعد در منزل شخصى خود و اکنون در مسجد فاطمیه واقع در گذرخان تشکیل مى شود و محل اقامه نماز جماعت و مراجعات عمومى ایشان نیز همین مسجد است.
شیوه تدریس
آیت الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان می گوید:«ایشان در بیان مطالب سعی می کردند، ابتدا مسأله را از روی کتاب شیخ انصاری(ره) مطرح کنند و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران به خصوص از صاحب جواهر(ره) در طهارت و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته ای داشتند آن را نقل می کردند و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می کردند. این شیوه از یک سو سبب این می شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می کردند؛ ولی خوب این باعث می شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیاناً مطالبی تکرار بشود.
در ضمن تدریس، در میان نکته هایی که از خود ایشان ما استفاده می کردیم و طبعاً بعضی از این نکته ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقت های کم نظیری بر می خوردیم.»
آیت الله مسعودی که خود سال ها از درس حضرت آیت الله بهجت بهره برده اند درباره ویژگی تدریس ایشان می گوید: «سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مسأله ای را مطرح می کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می کنند، سپس یکی را نقد می کنند و دیگری را تأیید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می کنند؛ ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی کنند؛ بلکه ابتدا مسأله را مطرح می کنند و بعد روند استدلالش را بیان می کنند. اگر شاگرد آرای علما را دیده و مطالعه کرده باشد، می فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تأییدی را که می کند، می فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تأیید می کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد.»
آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی درباره شیوه درس ایشان می گوید: «نوعاً ایشان چند مسأله اصلی یا فرعی را که عنوان می فرمودند بعد از توجه به ظرافت های حدیث و روایت و یا آیه شریفه ای که دلالت بر موضوع بحث داشت، مقایسه ای بین موضوع بحث و سایر بحث های مشابه می کردند و دقت عقلی و فکری خاصی در تعادل آن دو انجام می دادند، آن گاه نتیجه می گرفتند که انصافاً نتیجه علمی و جدید بود و حقیقتاً مطلبی را که ذکر می کردند ناشی از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه(ع) و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است.»
موعظه در درس
حجت السلام و المسلمین قدس، امام جمعه کلاچای که خود سال ها در درس ایشان حضور داشته است می گوید: «روال حضرت آیت الله بهجت این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می کرد؛ ولی نه با عنوان موعظه؛ بلکه با عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. معلوم بود که منظور اصلی آیت الله مصباح یزدی که سال ها در درس خارج فقه ایشان شرکت می کردند(۱۵سال)، افزون بر استفاده علمی، استفاده از روحیه ملکوتی آقا بوده است.»
آیت الله مصباح در این باره می گوید: «حضرت آیت الله بهجت گاهی داستانی را یا حدیثی را نقل می کردند که برای ما تعجب آور بود، ایشان چه اصراری دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه می کنند، از جمله مطلبی که ایشان در تذکّرات پیش از درس اصرار می کردند؛ امامت امیرالمؤمنین(ع) بود، ما تعجب می کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علی(ع) را برای ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جای این مطالب یک چیزهایی که بیشتر حاجت ما است (در امور اخلاقی و معنوی) مطالبی را نمی گویند. اما بعد از این که به پنجاه ـ شصت سالگی رسیدیم، در بسیاری از مباحث دیدیم که آن نکته هایی که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت علی(ع) می فرمودند به دردمان می خورد. گویا ایشان آن روز را می دید که یک مسائلی بنا است در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد.
شاید اگر توجه های ایشان نبود، ما انگیزه ای نداشتیم درباره این مسائل مطالعه ای داشته باشیم، حتی از نکته هایی که ایشان چهل سال پیش بیان می کردند، امروز بنده در نوشته هایم در مورد مسائل اعتقادی یا جاهای دیگر استفاده کردهام.»
جایگاه علمی
گواهی استادان و هم دوره ای ها و نیز شاگردان برجسته که بخشی از آن در ذیل می آید، نمایانگر دقت نظر و نبوغ برجستگی علمی ایشان است:
روزی ایشان در درس کفایه یکی از شاگردانِ مرحوم آخوند خراسانی به چگونگی تقریر مطالب آخوند خراسانی از سوی استاد اعتراض می کند؛ ولی با توجه به این که از همه طلاب شرکت کننده در درس کم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدی پیش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شدید شاگردان دیگر قرار می گیرد، ولی در آن هنگام ناگهان استاد وارد و متوجه اعتراض شاگردان به ایشان می شود. سپس خطاب به آنان می فرماید: «با آقای بهجت کاری نداشته باشید.» همه ساکت می شوند آن گاه استاد ادامه می دهد: «دیشب که تقریرات درس مرحوم آخوند را مطالعه می کردم متوجه شدم که حقّ با ایشان است.» و پس از این سخن، از جدیت و نبوغ آیت الله بهجت تمجید می کند.
یکی از دانشمندان نجف می گوید: «ایشان در درس، به مرحوم آیت الله کمپانی امان نمی داد و پیوسته بحث ها را مورد نقد قرار می داد.»
مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری نیز می گوید: «ایشان با اظهار نظرهای دقیق و اشکالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزی مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها برای ما هم مفید بود؛ ولی آقای بهجت برای گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه می دادند معلوم می شد اگر بالاتر از دیگران نباشند، بی شک کمتر از آنان نیستند.»
مرحوم علامه محمد تقی جعفری می گوید: «آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازی مکاسب می خواندیم، آیت الله بهجت نیز که اینک در قم اقامت دارند، در درس ایشان شرکت می کردند، خوب یادم هست که وقتی ایشان اشکال می کردند، آقا شیخ کاظم با تمام قوا متوجه می شد، یعنی خیلی دقیق و عمیق به اشکالات آقای بهجت توجه می کرد و همان موقع ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود.»
آیت الله سید محمد حسین طهرانی در کتاب «انوارالملکوت» می نویسد: «آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، وصیّ سید علی آقای قاضی می فرمودند: آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی حاضر می شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سیّد باز می گشتند، بعضی از طلابی که در درس برای آنها اشکالاتی باقی مانده بود به حجره ایشان می رفتند و اشکالشان را رفع می کردند و چه بسا ایشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان می پرسیدند و ایشان هم مانند بیداری جواب می دادند، جواب کافی و شافی. چون از خواب بر می خاستند و از قضایا و پرسش های در حال خواب با ایشان سخن به میان می آمد، ابداً اطلاع نداشتند و می گفتند: هیچ به نظرم نمی رسد و از آنچه می گویید در خاطرم چیزی نیست.»
آیت الله مشکینی(ره) فرمودند: «ایشان از جهت علمی (هم در فقه و هم در اصول) در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند.»
حجت السلام و المسلمین امجد می گوید: «ایشان در علمیت در افق اعلی است. فقیهی است بسیار بزرگ. معتقدم که باید مجتهدین پای درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند و حق این است که درس خارج را باید امثال آیت الله بهجت بگویند نه آنهایی که به نقل اقوال بسنده می کنند.»
تشویق بزرگان به شرکت در درس ایشان
آیت الله مصباح فرمودند: «اولین چیزی که ما را جذب کرد؛ آن جاذبه معنوی و روحانی ایشان بود. ولی تدریجاً متوجه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمی و فقاهت هم در درجه بسیار عالی قرار دارد. این بود که سعی کردیم خدمت ایشان درسی داشته باشیم تا وسیله ای باشد هم از معلومات ایشان بهره ای ببریم، و هم بهانه ای باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحی و معنوی آقا بهره مند شویم. کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم، ابتدا در یکی از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت می کردند و بعد از گذشت یک سال، یکی دو سالی هم در حجره ای در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی) خدمت ایشان درس داشتیم. بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد، از آن به بعد در منزل، خدمتشان می رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم و بعد یک دوره هم مکاسب و خیارات را که تقریباً حدود پانزده سال ادامه پیدا کرد. ما در درس ایشان استفاده هایی می بردیم که در بسیاری از درس ها کمتر یافت می شد.»
شهید بزرگوار استاد مطهری(ره) نیز به درس ایشان عنایت خاصّی داشتند. آیت الله محمد حسین احمدی یزدی در این باره فرمودند: «آیت الله شهید مطهری درباره درس آیت الله بهجت به ما خیلی سفارش می کرد و می فرمود: حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده اند. حتماً در درس ایشان شرکت کنید.»
استاد خسروشاهی می گوید: «بنده در درس فقه خارج خیارات حضرت آیت الله شیخ مرتضی حائری شرکت می کردم. ایشان اواخر عمر مریض بودند و درسشان تعطیل شد. یک روز وقتی که آیت الله حائری از حرم بیرون می آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض کردم: ان شاء الله درس را شروع می فرمایید؟ فرمودند: نه. بعد فرمودند: «شما که جوان هستید من یک ضابطه ای را در اختیار شما قرار بدهم، و آن این که درس کسانی شرکت بکنید که فقط نقل اقوال نکنند؛ بلکه اقوال را بررسی کرده و نکاتی را در درس بیان کنند که در فعلیت رساندن ملکه اجتهاد خیلی سودمند باشد. چون درسی برای شما مفید است که این ملکه اجتهاد را از قوه به فعلیت برساند و تنها به نقل اقوال کفایت نکند.»
من همان جا به ایشان عرض کردم: جناب عالی کسی را با اسم برای ما معرفی بفرمایید. فرمودند: «من از اسم بردن معذورم.» عرض کردم: من در درس آیت الله العظمی بهجت شرکت می کنم. ایشان اظهار رضایت نمود و تبسم کردند و فرمودند: «درس ایشان از نظر دقت و محتوا همین قاعده و ضابطه ای را که به شما گفتم دارد، خوب است که در درس ایشان شرکت می کنید. درس ایشان از هر جهت سازنده است، هم از جهت علمی هم از جهت اخلاقی، این درس را ادامه بدهید.»
فلسفه
آیتالله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیتالله سید حسن بادکوبهای فرا گرفته است.
مرجعیت
با این که ایشان فقیهی شناخته شده اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه و اصول دارند؛ ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده اند.
آیت الله مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت فرمودند: «بعد از مرجعیت، منزل آیت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدیدکنندگان در منزل امکان ندارد؛ لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی کرد که زیر بار چنین مسؤولیتی برود و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسؤولیتش را قبول بکنند. بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤولیت را بپذیرند. باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می کند که می شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون این که تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید.»
تا این که بعد از رحلت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب«ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از رحلت مرجع عالی قدر، حضرت آیت الله اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیت الله بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده ای از علمای دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و… مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال درخواست های مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.
در همین ارتباط یکی از نزدیکان ایشان می گوید: ایشان پیش از درگذشت حضرت آیت الله اراکی، چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند، پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود.
پس از رحلت آیت الله اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: «فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوا را منتشر کنید.» چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان از سوی بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.
هجرت
ایشان بعد از تکمیل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ایران مراجعت کرده و چند ماهی در وطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالی که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام و اطّلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده میشد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت کند.
تألیفات
حضرت آیتالله بهجت دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول هستند که خود برای چاپ اکثر آنها اقدام نکردهاند. گاه به کسانی که میخواهند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمیدهند و میفرمایند: «هنوز بسیاری از کتابهای علمای بزرگ سالهاست که به گونه خطی مانده است، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است».
فهرست عمده تألیفات ایشان که برخی نیز با اصرار و پشتکاری برخی از شاگردانشان به چاپ رسیده، عبارتند از:
الف) کتابهای چاپ شده:
1. رساله توضیح المسائل (فارسی و عربی)
2. مناسک حجّ
دو کتاب فوق توسط برخی از فضلا بر اساس فتاوی ایشان تألیف و پس از تأیید آقا به چاپ رسیده است.
3. وسیله النجاة
این کتاب در بردارنده نظرات فقهی ایشان در اکثر ابواب فقه است که در متن وسیلة النجاة آیتالله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) گنجانده شده و نهایتاً جلد نخست آن با تأیید ایشان به چاپ رسیده است.
4. جامع المسائل
این کتاب مجموعه حواشی ایشان بر کتاب «ذخیرة العباد» استادش آیتالله العظمی محمد حسین غروی اصفهانی، و نیز تکمیل آن تا آخر فقه میباشد که قسمتهایی از آن ابتدا با نام «ذخیرة العباد» با حروفچینی نه چندان زیبا و در تعداد نسخه اندک در اختیار برخی از شاگردان و خواصّ ایشان قرار گرفت و بعداً جلد اول از این مجموعه که قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر کثرت فروع فقهی که توسط حضرت آیتالله بهجت بر اصل کتاب افزوده شده و جامعیت آن «جامعُ المسائل» نام گرفته و به همت برخی از شاگردان ایشان به چاپ رسید.
ب) تألیفات آماده چاپ و نشر:
1. جلد اول از کتاب صلوة
آیت الله بهجت در این کتاب با سبکی ویژه و تلخیص مطالب به ترتیب مباحث
« جواهر الکلام» به بیان نظریات نو و ابتکاری خویش پرداختهاند.
2. جلد اول از دوره اصول
این کتاب تقریبا" به ترتیب «کفایه الاصول» نگارش یافته است و بارها توسط ایشان مورددقت و تجدید نظر قرار گرفته و نظریاتی نو در بسیاری از مباحث اصول را در بردارد.
3. تعلیقه بر مناسک شیخ انصاری
این کتاب در بردارنده نظرات ایشان درباره مناسک حجّ میباشد.
ج) تألیفاتی که هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:
1. بقیه مجلّدات دوره اصول
2. حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری
که به ترتیب مکاسب شیخ انصاری(ره) از اول تا انجام و پس از اتمام آن ادامه مباحثی که در مکاسب مطرح نشده بر اساس متن «شرائعالاسلام» نگارش یافته است، ایشان در این دوره از مباحث فقهی نظرات جدیدی را ارائه دادهاند.
3. دوره طهارت
در این کتاب نیز آیتالله بهجت بسان دوره «کتاب الصلوة » به ترتیب مباحث «جواهر الکلام» با تلخیص و نو آوری نظرات خویش را مطرح نمودهاند.
4. بقیه مجلّدات دوره کتاب الصلوة
همچنین ایشان در تألیف سفینة البحار با مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) همکاری داشته اند و قسمت زیادی از سفینة البحار خطی، به خط ایشان نوشته شده است.
شاگردان
با توجه به این که ایشان به سبب شهرت گریزی عمدتاً در منزل خود تدریس می کردند، با وجود این افراد بسیاری از محضر آن جناب استفاده کرده و می کنند. که برخی از آنان خود صاحب رساله و فتوا هستند.
اینک نام برخی از شاگردان را با حذف القاب ذکر می کنیم:
-
محمد تقی مصباح یزدی
2- عبدالمجید رشید پور
3- سید مهدی روحانی
4- علی پهلوانی تهرانی
5- مختار امینیان
6- محمدهادی فقهی
7- هادی قدس
8- محمود امجد
9- محمد ایمانی
10- محمد حسن احمدی فقیه یزدی
11- محمد حسین احمدی فقیه یزدی
12- مسعودی خمینی
13- سید رضا خسروشاهی
14- حسن لاهوتی
15- عزیز علیاری
16- سید محمد مؤمنی
17- حسین مفیدی
18- جواد محمد زاده تهرانی
19- سید صابر مازندرانی
20- شهید نمازی شیرازی