عهد با امام زمان
ألسَّلامُ عَلَیکَ یَا مَولانَا صَاحِبَ الزَّمَانِ عَجَّلَ اللهِ فِی فَرَجِکَ
یا صاحب الزمان! آن قدر زندگی تیره و تار گشته که عده ای دنبال چراغ می گردند و عده ای هم فضا را تاریک تر می کنند. عده ای تشنۀ ظهور و دیدار شما هستند. آن قدر این سراب دنیا زیباست که چشم و دل ما را ربوده است و فریب خورده ایم و از دیدن روی زیبای شما غافل شده ایم.
یا صاحب الزمان! درست است که ما جزء افراد روسیاه هستیم، بخاطر دوستداران واقعی ات، بیا و دست ما را بگیر و از این تاریکی بیرون بیاور. بیا تا بتوانیم با یاری شما شیطان و شیطان صفتان را بیرون کنیم.
مهدی جان! نمی دانم سیصد و سیزده یارت را پیدا کرده ای یا نه، امیدوارم که یکی از آنها باشم. نمی دانم از این همه غربت چه حسی داری، چون مثل شما در غربت نبوده ام. نمی دانم داغ مادر چقدر شما را آزار می دهد، چون داغ مادر ندیده ام. نمی دانم چقدر کشته شدن عزیرانت چقدر شما را اذیت می کند، چون عزیزانم را از دست نداده ام. نمی دانم تنهایی یعنی چه، چون همیشه اطرافم پدر و مادر، خواهر و برادر و هزاران دوست هست. نمی دانم خون گریه کردن یعنی چه چون نمی دانم که چه نعمتی را از دست داده ام. نمی دانم اسارت یعنی چه چون نه اسارت را چشیده ام نه اسیر دیده ام و نمی دانم های دیگر ...
اما می دانم که تنها هستی و آوارۀ بیابان ها شده ای. می دانم که کسی را نداری تا با او درددل کنی. می دانم که دلت می خواهد کسی را پیدا کنی که بتوانی به او اعتماد کنی. می دانم که آن قدر از غم ها پیر شده ای که دوست داری کسی باشد که عصای دستت باشد. می دانم که در عزای عزیرانت خون گریه می کنی. می دانم که آن قدر غریب هستی که حتی اسمت را نمی دانند. می دانم در میان این قوم غریبه به حساب می آیی چون مانع راحتی آنها شده ای. می دانم از اسم شما می ترسند چون شما را مهربان نمی دانند. می دانم آن قدر راحتی را دوست دارند که حتی از شیطان غافل شده اند و ...
آقاجان بیا و انتقام سیلی ماردرت و قاتل جدت را بگیر که از دست و پا زدن در این فضای آلوده خسته شدیم.
آقاجان! بیا و نشان بده که راحتی واقعی چیست و دنیا محل زندگی نیست.
آقاجان! بیا که هزاران چشم برای شما گریان شده اند و منتظر شما هستند.
مولاجان! می دانم سرباز خوبی برایت نبوده ام و با اسم شما هزاران خطا از من سر زده که هم باعث ناراحتی و هم تأخیر در ظهورت شده ام.
مولاجان! می دانم که به خاطر گناهان من هرشب در نمازشب هایتان از خدا برای من استغفار می کنی!
مولاجان! می دانم که پروندۀ سیاه من سبب سرافکندگی شما شده و باعث شده که مردم از شما دور شوند!
مولاجان! می دانم که چشم دیدن مرا نداری زیرا از شمر و یزید زمان جدت امام حسین علیه السلام بدترم و دل شما را خون کرده ام!
مولاجان! می دانم به جای اینکه مرهمی بر دردهای شما باشم، داغ تو را تشدید نموده ام!
مولاجان! می دانم که آن قدر تنهایی که چون عباس(ع) و علی اکبر(ع) نداری، نمی آیی!
مولاجان! می دانم که ماه محرم نزدیک است و داغ شما تازه می شود که جدتان به شهادت رسیده و عمه تان به اسارت!
مولاجان! می دانم که خیلی سال است که دنبال یک نفر می گردی تا بتوانی با او درددل کنی تا تسکین پیدا کنی!
مولاجان! می دانم که به وظیفه ام عمل نکرده ام و کسی را به شما وصل نکرده ام بلکه سبب قطع ارتباط با شما شدم!
مولاجان! می دانم که آن قدر روسیاهم که در روز محشر در برابر مادرتان حضرت زهراء سلام الله علیها از فرط خجالت سرافکنده می شوم!
مولاجان! آن قدر دست خالی هستم که با شرمندگی تمام، دست گدائی ام را به سوی تو دراز می کنم.
آن قدر تشنۀ نگاهت هستم و دوست دارم شما را ببینم چون می دانم که در بین ما زندگی می کنی و مطمئن هستم که چندین بار شما را دیده ام ولی نشناخته ام. امروز آمده ام که با شما عهد ببندم که گذشته را جبران کنم و در راه رسیدن به تو تمام تلاش خود را بکنم و قول هایی را به شما بدهم؛
قول می دهم که ارتباط خود را با ادعیه حفظ کنم و دعاهای هر روز را در همان روز بخوانم.
قول می دهم که روزی حداقل سه بار زیارت عاشورا را بخوانم.
قول می دهم که نمازشبم ترک نشود و اگر به هر دلیلی قضا شد، فردای آن شب حتما یازده رکعت بخوانم.
قول می دهم که هرروز با کتاب انس داشته باشم تا بتوانم اطلاعات دینی و ... خود را بالا ببرم و به اطلاعات عمومی اکتفاء نکنم.
قول می دهم که تمام کارهایم را برای تو انجام می دهم.
قول می دهم تلاش خود را می کنم که در حد توانم مردم را به شما وصل کنم.
قول می دهم که با قرآن رفیق بشوم و با دقت آیات آن را بخوانم و به دیگران تفهیم کنم.
قول می دهم از هر فرصتی برای تبلیغ استفاده کنم.
قول می دهم که برای شما کار کنم حتی اگر لازم باشد بدون هیچ پشتوانۀ مالی کار مورد نظر را به سرانجام برسانم.
قول می دهم که تمام توهین ها و تمسخرها و سختی ها را تحمل کنم.
قول می دهم که هرروز به اخلاق و منش شما نزدیک تر شوم.
قول می دهم سادات عزیز را محترم بشمارم و در رفع نیاز آنها در حد توانم کمک کنم.
قول می دهم دعای ندبه را هر جمعه بخوانم.
قول می دهم که هر کاری که انجام می دهم، برای رسیدن به شما باشد.
قول می دهم که تمام تلاش خود را به کار بگیرم حتی اگر لازم باشد از خوابم بگذرم.
قول می دهم که همۀ نمازهایم را در اول وقت به جا آورم.
قول می دهم که هر روز دعای عهد را بخوانم.
قول می دهم که هرروز برای شما سورۀ یاسین بخوانم.
ای صاحب ما! مرا در این راه یاری فرما و از دعای خیرت محروم نفرما.
ای صاحب ما! برای ظهورت دعا بفرما.
ای صاحب ما! اگر اگر کوتاهی از این حقیر صادر شد، بخاطر من ظهورت به تأخیر نیفتد.