زندگی نامۀ آیة الله صافی

پدر بزرگوار و مادر مکرّمه معظّم‌له

والد معظّمشان، حضرت آيت‌الله مرحوم آخوند ملا محمدجواد صافي از علمای بزرگ، و اوتاد زمان، و صاحب تأليفات ارزشمندي در فقه و اصول و کلام و اخلاق، و شرح و تفسير احاديث و نیز ادبیات و شعر بودند.

ايشان از هم‌دوره‌هاي مرحوم آيت‌الله العظمی ‌بروجردي(قدس سره) و مورد احترام بسيار ايشان بودند که حتی يک وقتي به ايشان فرمودند: «من يک شب هم شما را (از دعا) فراموش نمي‌کنم».

والده مکرّمه ايشان، بانوي فاضله و شاعره و فانيه در ولايت اهل‌بيت(ع) دختر مرحوم آيت‌الله آخوند ملا محمدعلي، هم‌حجره و شريک بحث مرحوم آيت‌الله العظمی ‌ميرزاي شيرازي ‌اعلی‌الله‌ مقامه بودند.

تحصيلات

معظّم‌له تحصيلات خويش را در رشته‌هاي ادبيات، کلام، تفسير، حديث و سطح (مکاسب) و (کفايه) در گلپايگان، ابتدا در خدمت عالم جليل آخوند ملا ابوالقاسم مشهور به «قطب»، و سپس در محضر والدشان ادامه دادند، و از سال ١٣٦٠ هجری ‌قمری به قم حرم اهل‌بيت(ع) مهاجرت نموده، و با حضور در مجالس درس و بحث اساتيد بزرگ حوزه و مطالعه و تدريس و تحقيق، به تکميل تحصيلات و تحقيقات علمی ‌خويش پرداختند. ايشان مدّتي به نجف اشرف مشرّف شده و در جوار حرم مطهّر باب مدينه علم حضرت علي(ع) از محضر چند تن از مراجع بزرگ و فقهای عاليقدر استفاده نمودند.

ادامه نوشته

پاسخ‌های زیبای مرجع عالیقدر به نامه گله‌مندانه یک دختر به امام زمان علیه‌السلام

سؤال: این نامه را به امام زمان می‌نویسم و چون ایشان را نیافتم جواب آن را از شما که نماینده ایشان می‌باشید می‌خواهم:

من نمی‌دانم تو کیستی. شاید هم وجود نداشته باشی. توهّمی باشی یا امیدی که در ناامیدی‌های مطلق، به آن پناه می‌برم. چون اگر به تو یقین داشتم در زندگی حقیقی‌ام جایگاهی داشتی.

ای امام عصر، ای سرور من، تو مرا از این نفرت فزاینده به در آور ... من دیگر نمی‌توانم به پیش بروم... من از همه چیز متنفّرم ... هر چه افزون‌تر می‌دانم نفرتم فزونی می‌یابد ... و زندگی و جامعه هم مرا به این نفرت تشویق می‌کند ... ای امام عصر! من با جنسیّتم بسیار مشکل دارم ... من دختری سرکش و گردن‌فرازم ... و دینی که تو را به آن می‌شناسم مرا به عصیان می‌آورد. مرا به سرکشی وا می‌دارد. بی‌تعارف بگویم؟ شرمنده‌ام ولی ... نفرتم را فزون می‌کند. همه چیزش نه، فقط برخی چیزهایش ... دین تو مانند همه ادیان و مانند همه انسان‌ها به جنسیّت من ظلم می‌کند. مرا تحقیر می‌کند... مرا بنده درجه دو می‌داند.

ای امام عصر! مرا ببخش. امّا کارد به استخوانم رسیده که دارم به تو می‌نویسم. این جسارت‌های مرا به بزرگواری و فهم و بردباری بی‌نظیر خود ببخشای. من کنترلی بر احساس خود - در این هنگام - ندارم. من تنها می‌گریم و می‌نویسم و به تو پناه می‌آورم تا مرا از این سؤالات جان‌فرسا نجات دهی. گمان می‌کنم از آنجا که فرزند پیامبر خدا هستی، بنابراین چون او مردی رئوف و بردباری.

ادامه نوشته

پاسخ آیت الله صافی گلپایگانی به نامه یک «دختر بدحجاب»

بسم الله الرحمن الرحیم

مرجع عزیز و عالیقدر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

سلام علیکم؛

من فاطمه 21 ساله هستم. شما را بارها در مشهد دیده‌ام، و به شما به چشم یک پدر معنوی نگاه می‌کنم. آقا من یک دختر بدحجاب هستم، راستش نمی‌دانم حجاب چیست؟ چرا حجاب بر ما واجب است؟ چرا حجاب ارزش است؟ آیا چادر یک تکه پارچه با ارزش و مقدس است؟ دختر 9 ساله از چادر چه می‌داند؟ چرا فقط در دین ما چادر و حجاب وجود دارد، یعنی پیامبران دیگر نمی‌دانستند؟!

آیا معنای پوشش، نبودن من در جامعه نیست؟ پس چگونه باید برای جامعه مفید باشم؟ چرا ما زنان باید تاوان دل‌های مریض بعضی مردان را بدهیم؟ آیا بهتر نیست حجاب در کشور اختیاری باشد؟ لطفاً مرا نصیحت کنید و به سؤالاتم جواب دهید که من پی‌جوی حقیقتم. منتظر پاسخ شما هستم.

جواب آیت الله صافی گلپایگانی بدین شرح است:

...

ادامه نوشته